+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۷ ساعت 11:52 توسط a-z
|
عشــق یـعـنی... بـا مـعشـوقـه خــویـش... دســت در دســتان هــم... مـنـتـظر یـــوســف زهــرا بـاشـی ----------------------------- با همین چادر و چفیه شده ای همسفرم تو فقط باش کنارم ، شهادت با من با همین چادر و چفیه شده ام همسفرت ای به قربان تو یارم ، شهادت باهم ----------------------------------------- از واقعه ای تو را خبر خواهم کرد و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد با عشق تو در خاک نهان خواهم شد با مهر تو سر ز خاک برخواهم کرد ---------------------------------- چقــدر زیبـا اسـت... زندگــیِ زنــی که مـــردی دارد کـه از خیالــش خیـالِ هیــچ نامحـرمی عبــور نمیکنــد... و مــردی کـه زنـی دارد کـه خیالــش راحت اسـت کـه او بیخیالِ عشقــش نمیشـود... زنــی کـه مــردی دارد کـه از عروسکـ های خیابانـی چشــم میدوزد کـه نگاهـش فقط سهــم عــروسِ خانـه اش باشــد... و مــردی کـه زنـی دارد کـه با حجاب و عفتــش قــدردان پاکــی چشـمانِ مــرد خانـه اش هسـت... زنــی که مــردی دارد کـه در خیابان بـه دخترهای مـردم تنــه نمیزنـد تا تنه ی درخت زندگـی هیـچ دختـری نشکنـد... و مــردی کـه زنــی دارد کـه سربـه زیـر از گوشــه ی خیابان راه میـرود تا گوشــه ی دله هیــچ مــرد "سـر به هوایـی" را اشغـال نکنـد ------------------------ یاد آن روز بخیرِِ،این همه دیوارنبود اين چنين بر رخ دل، گرد غم يار نبود چشم،بي واسطه آن روزخداراميديد حيف شد چشم دلم،لايق ديدار نبود ميشكستيم پل فاصله راباهر گام بين ما و شهدا فاصله بسيار نبود داغ دل بود و غم جاري ايّام، ولي روي آيينه دل اين همه زنگار نبود کربلا بود، خطر بود،خدا با ما بود زندگي بود، ولي،اين همه تكرار نبود كاش ميريخت،تماميّت اين فاصلهها كاش بين من ودل اين همه ديوارنبود